من فکر میکنم ... کجا می‌برینم؟!


- ما آخرش نفهمیدیم این مادر مرده یه سال پیش یه سخنرانی کرد و چون آزادی عقیده زیاد بود رفت زندان و حالا که به زور منطق و خواهش و التماس بعد دوندگی و عرق ریختن و خون دل خوردن یه سری، طرف یه کم شل کرده، که نکرده، اینا که بوق برداشتن «آی ملت هشدار میدهیم!» جزء کدوم صیغه صرف میشن؟ آقا یه جا تو طول تاریخ نشون بدین که از دین به عنوان افیون ملت استفاده نشده ... نه جان من نشون بدین! نه اینکه بالفطره برای خمار کردن باشه ... خوب ازش استفاده نادرست میکنید دیگه! ... داروی نظافت به این خوبی رو بخوری، خوب میمیری ... حالا اصلا قبول نداری نداشته باش ما نظرمونو گفتیم با تو هم هیچ جا نمی‌آییم!

- گیرم که من نبودم و نیامدم و نپرسیدم و سراغی نه ... تو که مهر صدایت رنگ آسمان بود و نگاهت سرشار عطر نرگسهای صداقت کجای این تنهایی سرگردان شده‌ای؟

- آن یار نکوی من
  بگرفت گلوی من
  گفتا که چه میخواهی
  گفتم که همین خواهم!

*توی برد دانشکده زده بود.
نظرات 5 + ارسال نظر
آپاچی بزرگ دوشنبه 18 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 10:15 ب.ظ http://dismember.persianblog.com

هر چی فک کردم چی بگم فکرم یاری نداد !‌

مینو چهارشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 02:24 ب.ظ http://cherub.persianblog.com

چه دانشگاه باحالی ،‌ که از این چیزا می نویسه البته آدم داریم تا آدم تا برداشت ما از این حرف چی باشه ...

ماردوک جمعه 22 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 03:33 ب.ظ http://www.ziafat.com/forums/

مهم نیست دیگه دورش تموم شد

سیب شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 11:33 ق.ظ http://sibekaqazi.persianblog.com

سلام..خوبی...ای بابابببببببببببببببب

Mehdi.Sh یکشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:41 ق.ظ http://www.mehdish.persianblog.com

سلام ... والا چی بگم ... از سیاست خوشم نمیاد چون چیز کثیفیه ... به هرحال خوشحالم که تونستم به وبلاگتون بیام ... شما که آدرس نمیدادید ... حالا بهمون افتخار دادید و لینک اینجا رو گذاشتید ... شاد باشی ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد