سایه تو...

- لغزیدن در سایه تو به مدد شب
  دنبال کردن گام هایت، سایه ات در پای پنجره
  این سایه کنار پنجره تو هستی
  کس دیگری نیست، توهستی
  بارنکن این پنجره را
  که پشت پرده هایش تکان می خوری

  چشم ها را ببند
  می خواهم آنها را با لبانم ببندم
  اما پنجره باز می شود وباد،
  بادی که تو رو پارچه را می تاراند،
  احاطه می کند گریزم را از پوشش اش
  پنجره باز می شود: تو نیستی
  می دانستم

هتل...

 

- امروز دکتر ریکام آیمک رو برام پر کرد و چقدر بااحساس و قشنگ نوشت! کف کرده بودم هر چند خیلی سعی کردم نشون ندم! دکتر از همون روز اول که تو کلاس سنسور دیدم به دلم نشست و اینقدر دوستش داشتم که حتی نمیخواستم دانشجوش بشم چون فکز میکردم نمیتونم انتظاراتشو برآورده کنم... اینطوری هم شد و پروژه من بعد از ۹ ماه کار کردن به شکست رسید و سه ماه تقریبا من کاملا آف بودم بعد هم اون دو تا امتحان جی.آر.ای و تافل که یه ماه و نیم طول کشید و بعد از اون... الان باز شدیم مثل اول! دکتر بعذ از ناراحتی از کار قبلی که همشو نتیجه آف شدن من میدونه الان دوباره شده دکتر دوست داشتنی من... چتذ روز پیش با یکی از بچه‌ها بخث این بود که هیشکدوم از ما دلمون نمیاد حتی یه لحظه دکتر رو ناراحت کنیم و این واقعا درسته! چند نفر مثل این بشر بیشتر تو ایران بودم این مملکت به یه جایی میرسید. باور کن!

- دیگه اینقدر یارو چرت و پرت گفته که من حوصله‌ام سر میره بنویسم! خودتون برید یه روزنامه بردارید سخنرانیهاشو بخونید!... اما یه تیکه جالب کروبی تو حرفاش گفته بود که شنیده درباره حرفای دوتا از دولتمردهای! این دوره... یکیشون گفته چون امام زمان تا دو سال دیگه حتما ظهور میکنه باید تو شهرای مختلف هتل بسازیم!!! یکی جوابشو داده که نه بابا اون زمان در خونه مردم روی همه بازه و دیگه هتل لازم نیست!

آن مرد...

- خبر جالبی بود این ایده بچه‌های چلچراغ... توی جشن نمیدونم چندسالگیشون یه سایت ساختن برای خاتمی! خودش قبول نکرده و قراره که به زودی یه سایت درست و حسابی راه بندازن و گفته که...

عشق به حقیقت و تلاش برای دریافت آن و عشق به آزادی و تعالی و کوشش برای رسیدن ‏به آن جوهر آدمی است. و اگر امید به این دریافت و رسیدن نبود زندگی پرمرارت آدمی در ‏طول تاریخ ناممکن می‌شد.‏
آنچه خواستنی است دوستی و مهر است که زندگی را طربناک می‌کند و آنچه نا خواستنی ‏است خشونت و نامهربانی است که جهنم جان آدمی است.
برای عزیزانی که هدیه ارزنده وبلاگ را به من ارزانی داشتند و برای همه ارجمندانی که با ‏اظهار نظر خود جان خسته مرا نواختند آرزوی شادکامی و سلامتی می‌کنم.‏
بیایید تا ایمان به حق را با هیچ متاعی سودا نکنیم.‏
‏ و بیایید برای آبادانی و اعتلای ایران عزیز از هیچ کوششی خسته نشویم.‏
و بیایید امیدوار باشیم و با همبستگی و بیداری راه سربلندی را با یکدیگر طی کنیم

کامنتهایی هم که ملت گذاشتن جالب بود... و زیاد همونطور که ادمین سایت گفته...

جاده ها با خاطره قدم های تو بیدار میمانند... که روز را بیشباز میرفتی... ما درعتاب تو میشکوفیم... در شتابت... در دفاع از لبخند تو... که یقین است و باور است... دریا به جرعه ای که تو ازچاه خورده ای حسادت میکند "شاملو"

بعضی‌ها را که میخواندم گریه‌ام گرفت... تاریح قدر خاتمی را میداند...

- یادم نمیرود روز انتخاب شدن احمدی‌نژاد نبوی یه چیزی نوشت به این مضمون که ای ول! حالا چهار سال سوژه واسه خنده داریم... واسه خنده! آقا این یارو واقعا مشکل داره اون از حرفاش درباره تخم مرغ تو گردهمآیی پزشکان و اینم از زر جدیدش درباره موسیقی پاپ...