انتخابات...


- چقدر حرف است درباره انتخابات! درباره شرکت کردن یا نکردن! درباره انتخاب کسی که باید به او رای داد و همه اطراف و جوانب آن. صحبت دکتر معین با حجاریان قشنگ بود. هر چند باز هم چیزی تهش نمی‌ماند که آدم دلش را خوش کند اما دست کم می‌توان امیدوار بود! اینکه بگوییم بی‌خیال بابا حالا خاتمی چه کرد که این بخواهد بکند درست نیست! اول که خاتمی کارهای زیادی کرد. از اولش قرار نبود انقلاب کند. قرار بود در چهارچوب قانون کاری کند که ما بفهمیم چیزهای دیگری هم هست. بدانیم که فکر کردن آزاد یعنی چه و خیلی چیزهای دیگر بعد هم حالا فرضا خاتمی کاری که شما خواستید را نکرد فکر میکنید دست روی دست گذاشتن چیزی را حل میکند؟ اگر اوضاع بدتر از این نشود بهتر میشود؟ فکر این نباشید که اوضاع اینقدر بد شود که ملت قیام کنند. نمیشود آقا! هنوز آنقدر از عمر این رژیم نگذشته و زمینه کلا آماده این حرفها نیست. اما میشود آرام آرام همه چیز را اصلاح کرد. شاید با سختی! شاید بهایش زندان رفتن و ضد و بند و اینها باشد اما به هر حال مثل بهایی است که طی انقلاب می‌پردازید جز اینکه بعدش لازم نیست از صفر شروع کنید! به نظر من باید رای بدهید. رای بدهید و کسی را انتخاب کنید که میشود به او کمی اطمینان کرد.

- کسی از آشنایان که دکتر بود و در مناطق محروم در حال گذراندن طرح، آمده بود تهران. این تبلیغات را که میدید زیر لب چیزهایی میگفت. پرسیدیم چرا؟ گفت مدارس شبانه روزی پنجشنبه و جمعه غذا نمیدهند دختری هفده ساله را صبح شنبه آوردند بیمارستان که ضعف کرده بود. از چهارشنبه هیچ نخورده بود. گفت کسی بود که ۱۷ روز فقط آب خورده بود. گفت و گفت و فقط توانستم گوش دهم و به اینهمه پوسترهای رنگارنگ چندین متری نگاه کنم! به اینهمه کاغذهای رنگی! به کارناوالی که ستاد هاشمی راه نینداخته، به سی.دی ها به ترکت‌ها و به همه این چیزها... چه کنیم...

- یکی از بحثهایی که مخالفان اصلاحات میزنند قضیه اقتصادی است که همه میدانیم چقدر خراب است. کسی میگفت بابا تو شکمت سیره نمیتونی بفهمی گشنگی یعنی چی! ما توسعه سیاسی میخوایم چی کار؟ شاید اون طرفیها بتونن این مشکل رو حل کنن! اما نه! اینگونه نیست. هیچ نظام استبدادی و خودکامه‌ای برایش مردم و توده‌ها اینقدر مهم نبوده‌اند که فکر بالا بردن وضع معیشتی باشد! همیشه ملت را گرسنه نگاه داشته‌اند و محتاج نانی بخور و نمیر که همین حرفها را بزنند و فکر اصلاح را از سر بیرون کنند! یک مثال نقض پیدا کنید... همیش اینگونه بوده... توسعه اقتصادی معلول توسعه سیاسی است نه علت آن!

- این روزها باز خسته‌ام. خسته از همه این پوچی فراگیر... خسته از نبود چیزی که نمیدانم چیست! خسته از خودم، بودنم و ادامه دادن بدون اینکه حتی بدانم کجا بوده‌ام، چه رسد به دانستن هدف و ارزش آن. این روزها باز بارها از خودم می‌پرسم برای چه؟!
چیزی باید باشد، باید باشد تا ایتهمه رنگ معنا بگیرد وگرنه شفافیت آبی آسمان معطل می‌ماند و بودنش بوی تکرار میگرفت! چیزی باید باشد تا اینهمه عطر، عطر برگ گردو، عطر چوب تر در حال سوختن، عطر آن خروار یاس جاری توی حیاط خانه ما و عطر آب‌پاشی روی پیاده‌روها حوصله ماندن در لحظات من را داشته باشند! چیزی باید باشد... اما این چشمها پس چه می‌کنند؟...

- از بهر خدا زلف مپیرای که ما را
  شب نیست که صد عربده با باد صبا نیست...

ما رو گرفتی داداش...


- نور علی نور را خدا باید الان می‌گفت. آقا این چه وضعیت هشل هفتی است؟ چرا اینقدر اینها بی‌شعورند؟ رد صلاحیت کردی که کردی (غلط کردی تو و اون کسی که تو رو گذاشت اونجا) دیگه چرا وقتی میگن فلانی رو تایید کن میکنی؟ با این حساب کسی که صلاحیت نداره میتونه با حکم رهبری زرت بره رئیس جمهور بشه! یا رهبر نمیدونه صلاحیت چیه (که نمیدونه) یا تو نمیدونی صلاحیت چیه (که نمیدونی) یا جفتتون رو هم ما رو اس گیر آوردین (که آوردین). معلوم نیست از کجا این رهبره رو ترسوندن که مجبور شده «حکم حکومتی» بده!؟ حالا اینا یه طرف یکی نیست به این رئیس مجلس بگه سننه؟ آخه تو توی دانشگاه کلاس خودتو نمیتونی اداره کنی رفتی اونجا شدی رئیس ادعات هم میشه؟ آخه به تو چه که مشارکت کمه و پاشی نامه بنویسی؟ باز هم همه اینها کنار! من نمیدونم این آقای معین اگه قبول کنه که منت حکم حکومتب برای تایید صلاحیت روشه و اگه نکنه اونا میگن حق ناشناس و ملت هم میگن ناز میکنه و این حرفا!
پریشب کوی شلوغ شد! بچه‌ها که حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ نفر بودن هر چی از دهنشون در اومد به اکبر و رهبر و جنتی و همه دیگر گفتن اما جالب عکس العملشون در برابر بیانیه خامنه‌ای بود. اولش میگفتن ما معین می‌خوایم! بعدش میگفتن معین هم از خودتونه! این ملت یه جو صبر ندارن! سرشون درد میکنه واسه شلوغ کردن و زدن و شکستن و این حرفا! جربزه‌اش رو هم ندارن آخه! یکی نیست بگه پسرم تو که دلت واسه مملکت میسوزه چرا نرفتی از تحصن نماینده‌های مجلس ششم حمایت کنی؟

-  این که توی تمام مدت درس خوندنم هیچ‌وقت برای گرفتن نمره پیش استاد نرفتم و تقریبا شاید بجز یکی دوبار ورقه امتحانیمو ندیدم اصلا چیز خوبی نیست! شما این اشتباه رو نکنید. اگه به جای این واسه یه درس پارسال رفته بودم پیش استاد تا چند نمره که میشد رو ازش بگیرم الان لازم نبود واسه معدل، درس بیشتری بردارم و وقت امتحان که میرسه باز امتحان بدم. خداییش دیگه از ما گذشته! بابا من یواش یواش داره بیست و چهار سالم میشه!

- شنیدم آیت الله سیستانی گفته آقا سنی نکشید! ببین این مسلمونها چقدر احمق شدن. بابا این کارا چیه؟ مردم چی میگن؟ زشته... سنی چیه؟ شیعه چیه؟ هر کی سرشو بندازه پایین کار خودشو بکنه!... من از این سیستانی خوشم میاد. مثل آخوندای ما نیست... اما اگه به جای این حرف میگفت هر کی سنی بکشه از دین خارجه یا چه میدونم بگیرید اعدامش کنید اونوقت همچین سه فاز میشد.
خوبه خدا ما رو کاره‌ای نکرد وگرنه هر کی هر اشتباهی میکرد زرتی سرش بالای دار بود!...

- آرام گریه کن
  پشت پلک های باردارت
  کبوتری کولی
  جوانه کرده است...