- دوازده + چهار + دو + پنج میکنه به عبارتی بیستوسه سال آزگار باید درس بخونی آخه؟ ما که هفده سالشو تموم کردیم نمیخوای دست از سرمون برداری؟ بابا تورو خدا بسه! خسته شدم ... اصلا من نمیخوام درس بخونم باید کی رو ببینم؟ میخوام انصراف بدم ...
وقتی کتابایی رو مجبوری بخونی که میدونی مطالبشون در آینده به هیچ دردت نمیخوره، نه خودت نه دیگران ... خوب اینجوری میشی! میگن "چی فک میکردیم چی شد!"
سری دوم کنکور آسونتر از اولی بود، میدونستم قبول میشم و شدم اما بدبختیها از همون لحظه که پامو گذاشتم تو دپارتمان مربوطه شروع شد! هیچ چیز اینجا شبیه آدم نیست! فکر میکنن MIT ساختن و هر چی میگی بابا همین چند هفته پیش بود که اعلام شد هیچیک از دانشگاههای ایران بین پانصد دانشگاه برتر دنیا نیست! ... نوبرشو آوردن ...
همش تقصیر این پدر، مادراست «نه اصلا! باید درس بخونی، بعدا پشیمون میشی، مث ما»
حالا ما هی میگیم نره اینا میگن بدوش ...
- صدای ریزش ایمان به اندازه تزلزل خشتهای بم اندوهناک است. چند وقت است ماشینت را برای گلهای کنار اتوبان نگه نداشتهای و تنها عطری زدهای که از شیشههای دربسته انتخاب شده بود؟
- دلم صدا میزند تو را
در کوچه باغهای فراموشی
دوباره گم شدهای
مثل سالهای کودکی
همیشه از چشم گذاشتن میترسیدم!
و آن روز نوبت من بود
چشمهایم را بستم
یک، دو، سه ... و باز کردم
تو گم شده بودی
و من پی تو میدویدم
هنوز من بی تو ...
وقتی پیدایت کنم
دیگر چشمهایم را نخواهم بست
*نیکو فیروز بخت
والله همه ی ما ازین بدبختیا زیاد داریم!!!!وبلگ جالبی داری....قالبشم جالبه
موفق باشی
سلام عزیزم تبریک می گم وبلاگه جالبی داری بازم که داری غر می زنی
آخ که چه حس همدردی ای باهات می کنم!!! هر چی علم و دانشه، از رو زمین محو بشه!! من با همون دایناسورا بیشتر حال می کنم!!!
یه شعر، از خواننده ی عظیم الشان:
هیچی جز شعر شکستن
قصه ی فردای من نیست
این تنو دیگه زواله
این صدا، صدای من نیست
ببین که خسته م
غرور سنگم
اما شکسته م....
از درسه وحشتناکتر کارنامه است .... با به درسش راضییم به شرطی که کارنامه ای نباشه ...منکه غصه امتحانام تموم شد خالا باید غصه نمرهامو بگیرم (ناراحت شدید)