- این روزها همهاش کار و است و حالا حالا هم قرار است ادامه پیدا کند. حتی دیگر نمیتوانم روزی یکی دو ساعت به خواندن وبلاگهای دوستانم اختصاص دهم. خدا کند این تلاش نتیجهای داشته باشد که دست کم بعدها به روزهای از دست رفته و کارهای نکرده حسرت نخورم.
- صفحه مجلس روزنامه شرق (که به شدت نگران دوام چاپش باید باشیم) صفحه طنز روزانه شده است. خدایی اینقدر جفنگیات توی این مجلس میگویند آدم کف میکند. امروز توی نطق پیش از دستور طرف گفته بود «این زرد پوستهای اروپایی» ... دارن تو خلقت خدا هم دس میبرن این نامردا!
- ماجرای آمدن دکتر سروش به ایران و رفتنش به قم مدتی بحث محافل بود و دو سه روز پیش توی همان شرق نامه شاکیان آمدن ایشان به قم چاپ شده بود. جدای از همه چیز یک قسمتش خیلی قشنگ بود. نوشته بودند «در میان این غائله بخاطر جو ایجاد شده دست عدهای از معترضان سهوا به او برخورد کرد...» یا یه چیزی تو این مایهها! با بچهها نیم ساعت به این موضوع میخندیدیم!
- گر زیر درخت گل باز آیی و بنشینی
هر باد که برخیزد، گل بر سر گل ریزد
لطفاْ نخندید! فقط غر بزنید ...!
سلام دوست عزیز وبلاگ جالبی داری مطالب جالبی هم مینویسی ..!! خوشحال میشم یه سری هم به من بزنی . منتظرم .
وبلاگت خیلی تیمیسه
با تبادل لینک چه طوری
www.fbi.blogsky.com
اگه سرت از درس شلوغه که مطمئن باش هیچ وقت چیزیو از دست ندادی؛) اگه در مورد چیزای دیگست که باید بگم: خجالت بکش بزرگ شدی دیگه اهـــــــــه ....
سلام / خسته نباشی / هر چند که دیگه روحیه ای نمونده تا احساس خستگی نکنیم