- این یادداشت مال خیلی وقت پیش است ولی به خواندنش میارزد. اینجا متن کاملش را آوردم چون از یک سایت فیلتر شده پیدایش کردم.
سنگ نوشتهها - پریسا عشقی
سایت زنان ایران - یکشنبه 17 خرداد 1383
در دوران دانشگاه ، دانشجویی از استاد درس تاریخ هنر سوالی در مورد دیدگاهی که دکتر شریعتی به مفهوم هنر در تاریخ داشت مطرح کرد، اما آن استاد بزرگوار از پاسخ دادن به این سوال خودداری کرد.دانشجو با اصرار از او خواست علت این امتناع را بیان کند و پاسخ استاد چنان به یاد ماندنی بود که هرگاه می خواهم از موضوعی که در جامعه ی ما تبدیل به یک تابو شده مثالی بزنم از قول آن استاد یاد می کنم که: « گفتن از او به چیدن تمشک می ماند. تو تنها تمشک را در دستانت می گیری اما تمام بدنت آغشته به سرخی همان یک مشت تمشک خون فشان می شود!!»
و این همان تعبیری است که می توان با آن واژه ی فمینیسم را در روزگار ما تشریح کرد.این یاد آوری شاید که کهنه شده باشد اما زنان بیش از همه از اینکه فمینیست نامیده شوند هراسانند حتا اگر از فعالان این عرصه هم باشند. اما در گذر زمان همواره پیشروانی هم بوده اند که این یک مشت تمشک را در دستانشان گرفته اند و از آغشته شدن نترسیده اند.برای همین است که امروز بسیاری از جوانان بی مهابا خود را فمینیست می نامند و این برای بسیاری دیگر خوشایند نیست. آنان دوست دارند که این واژه اگر نه تابو اما محدود بماند و محدود عمل کند. و در میان این بسیار همه جور طبقه و قشری پیدا می شود، حتادر میان اصلاح طلبان نه به تعبیر خودشان بلکه به شهادت کسانی که آنها را از سالها پیش می شناسند، معاون اصلاح طلب دولت اصلاحات. کسی که هنوز کارمندان آرشیو رادیو ازاو به خوش فکری و نیک نظری یاد می کنند. او که در آن سالهای ابتدای پس از انقلاب وقتی شنید برخی از کارمندان آرشیو قصد سوزاندن تمام ریلهای مجموعه موسیقی گلها را دارند، در حالیکه عمامه اش را هراسان با دست نگاه داشته بود دوان دوان خود را رساند تا جلوی این خشم انقلابی گری را بگیرد و به قولی از این اسناد موسیقی سنتی ایرانی محافظت کند. چنین آدمی که دیدی چنین باز نسبت به هنری که در آن روزگار به زبان آوردن نامش کفاره داشت، چگونه است که تا نام جنبش زنان می آیدبه سرعت در لاک محافظه کاری فرو می رود.
محمد علی ابطحی درسایت شخصی اش نوشتاری کوتاه دارد به نام جنبش زنان که ترکیب جملات و عبارات به کار گرفته شده درآن چنان دچار تناقض گویی عریانی است که مخاطبان فمینیستش را به شدت پس می زند. او در ابتدا تکلیف خواننده اش را مشخص می کند که با جنبش زنان با رعایت شرایطی موافق است اما از کنار جنبش فمینیستی ایران با احتیاط می گذرد(اما اصلا نمی گوید که این دو عبارت چه تفاوتی با هم دارند!!)و بلافاصله قبل از بیان هر نکته ی روشنی به خطراتی که این جنبش را نه از ناحیه ی بیرون که از درون مواجه می سازد می پردازد. او سقف مطالبات این جنبش را فراتر از واقعیات مورد قبول فرهنگ عامه ی مردم می داند و ما را اندرز می دهد که ابتدا به حقوق قابل استیفا بپردازیم و هرگز خودمان را با کشوری مثل سوییس مقایسه نکنیم! اما جالب اینجاست که ایشان جلوگیری از زن آزاری را در بافت حقوقی کشور قابل اجرا میدانند اما حق طلاق مساوی زنان را نافی مبانی حقوقی و دینی!!.
آقای ابطحی، تعریف شما از واژه ی کلی« زن آزاری» چیست؟ زن آزاری می تواند در خانواده باشد، در اجتماع یا محیط کار،کدامیک؟ چه نوع آزاری، آزار جسمی، آزار روانی و روحی و یا آزار جنسی؟ و می دانید که نداشتن حق طلاق د ربسیاری از موارد شامل تمامی این زن آزاریها می شود. همه ی ما می دانیم که هم اینک نیز زنان با گذاشتن شروطی ضمن عقد می توانند حق طلاق را برای خود قایل شوند، بگذریم که بسیار دشوار، اما شدنی است حال شما با استناد به کدام آیه ی قرآن کریم و با کدام تفسیر حق طلاق برابر را نافی دین دانسته اید؟ اگرچه شما برای اینکه تلخی عبارت «نافی بودن!» را بگیرید ابتدا از مبانی حقوقی نام برده اید سپس از مبانی دینی یاد کرده اید! اما از آنجا که شما تخصص حوزوی دارید بهتر آن است که پاسخ بخش دینی را به تفسیر برای ما بگویید تا بدانیم چرا دین اسلام که دین رحمت و عطوفت است اینقدر نسبت به حقوق زنان به تعبیر شما که از متولیان دین هستید، بی انعطاف و خشک است.یا اینکه این گونه نیست و چوب مفسران خشک مرامش را می خورد؟
به خاطر خدا برای ما از وضعیت زنان در دوران جاهلیت عرب نگویید که دین اسلام آن وضعیت را دگرگون کرد. به ما توضیح دهید که چگونه قوانینی که با شرایط آن روزگار برای زنان شبه جزیره ی عربستان وضع شده بود بدون هیچ تغییری برای زن امروز ایرانی هم قابل اجرا ست. پس تکلیف فقه پویای شیعه چه می شود؟چگونه است که بسیاری از احکام قرآن با توجه به شرایط زمان و مصلحت قابل تغییر است اما تا سخن از حقوق زنان می رود انگار که این احکام روی سنگ نوشته شده اند! شما فکر نمی کنید اشکال از جای دیگری است؟ از توهمات مرد سالارانه ای که از اساس با برابری حقوق زن و مرد مخالف است که در هر زمان به شکلی رخ می نمایاند و در زمانه ی ما با مستمسک قرار دادن مبانی دینی؟ روزی که مادران ما برگه ی سبز رنگ آری را در صندوق های رای ریختند آیا هرگز گمان این را می بردند که بسیاری از حقوق شان تحت عنوان منافات داشتن با مبانی دینی غیر قابل وصول قلمداد شود؟
همینطور باید برای ما بگوییدملاک شما برای تعیین سقف مطالبات عموم مردم چیست؟شما اتفاقا انگشت بر روی زخم کهنه ای نهاده اید که قشر گسترده ای از زنان ایران بسیار تمایل به درمان آن دارند. اگر فرصت مراجعه به دادگاههای خانواده را نداریدو یا اگر حتا فرصت مطالعه ی آمار دولتی را نیز ندارید تنها با یک وکیل خانواده صحبت کنید او به شما خواهد گفت که این زخم تا به کجا پیش رفته است و ما چقدر برای درمان آن دیر به فکر افتاده ایم.
آقای محمد علی ابطحی نگران نباشید ما هرگز خود را با سوییس مقایسه نخواهیم کرد و بیش از شما به کوتاهی سقفی که در زیر آن زندگی میکنیم آگاهیم.
توضیح ایران امروز: آقای محمد علی ابطحی در سایت شخصی خود یادداشت دیگری در این باره نوشته و حرف خود را پس گرفت.
- دیروز هم آقای ابطحی یادداشتی نوشت که جالب بود. حرف دل ما را زد. اما نمیدانم مسئولین مملکت این را میدانند و هیچ یا نمیخواهند بدانند و باز هیچ!
- ف.م.سخن از وبلاگ نویسان توانای سیاسی است. این یادداشت که در گویا نوشته درباره دولت خاتمی و عملکرد چند ساله آن، انتظارات و پاسخ توقعات است. هر چند به نظر من باید دربارهاش صحبت کرد اما به خواندنش میارزد.
- این قضیه برخورد با حجاب مثل اینکه واقعا جدی است. استبداد رضا شاهی با برداشتن اجباری حجاب از سر زنان آن هم به بهانه رواج مدرنیسم اوج گرفت. هنوز وقایع اواخر دهه 50 و شعار " یا روسری یا توسری " از ذهن هیچ کس پاک نشده و همه به یاد دارند که چگونه به اسم حفظ اخلاق، با ضد اخلاقی ترین روشها زنان مورد تعرض قرار گرفتند و پس از آنکه جامعه با بی عملی و انفعال در برابر این وقایع واکنش در خوری نشان نداد حاکمیت گامی دیگر به جلو برداشت و عرصه را این بار بر مخالفان سیاسی تنگ و تاریک نمود. تاریخ در حال تکرار است. اگر پرده اول این سناریو یعنی سرکوب زنان با موفقیت به پایان برسد سخت بتوان از ادامه این تراژدی ممانعت به عمل آورد. اگر امروز نوبت دگرباشان است بی تردید فردا دگراندیشان قربانی خواهند شد.
سکوت در برابر این تعرضات ارتجاعی و تنها گذاردن زنان خطایی ست استراتژیک که مردان سیاسی در آینده ای نه چندان دور تاوانش را خواهند پرداخت.
- گر زیر درخت گل، بازآیی و بنشینی
هر باد که برخیزد، گل بر سر گل ریزد
* گوشه یک کتاب نوشته شده بود که از کتابخانه گرفتم!