اورکات


- هر کی فیلم UnderGround رو ندیده بره ببینه! فیلم درباره جنگ‌هایی هست که یوگوسلاوی تحمل کرد و تجزیه شد و با این جمله شروع میشه «روزی روزگاری کشوری بود...» و ماجرای نامردمیها رو تعریف میکنه و حماقت ما رو نشون میده و خودخواهی رو و ...

- این فضیه بازیهای زنان پایتختهای اسلامی بسیار مشعوفمان کرد و خندیدیم! اول اینکه کانادا رو هم تازگیها جزو کشورهای اسلامی حساب میکنند و ایضا ارمنستان رو! دوم اینکه دقت کرده باشین کسانی که تابلوها رو دست گرفته بودن به صورت تصادفی طرفی که انگلیسی یا فارسی بود رو به رو به رو نگه داشته بودن! سوم اینکه روی همه تابلوها اسم کشور بود نه پایتخت جز ایران خودمون که وسط اونهمه کشور یهو نوشته بود تهران! چهارم اینکه آقای سخنران واسه اینکه نشون بده از حفظ بلده چیزی نداشت که از رو بخونه و یک تپق جالب زد! پنجم اینکه ایشون تو سخنرانیشون اینقدر «ان» به کاربرد که آدم فکر میکرد داره شعر گوش میده اونم چه شعری! ششم اینکه رنگ لباس اون دحترای بدبخت چقدر زشت بود! هفتم اینکه میزان نظم و ترتیب نشون میداد که چقدر واسه این کار تمرین کردن! هشتم اینکه تو رژه بعضیهاشون حرکات موزون هم انجام میدادن! نهم اینکه .... ای بابا! مسخره بود دیگه باید خودتون میدیدید.

- آخ من حال میکنم یه عده میشینن تو مجلس واسه یاهو مسنجر تصمیم میگیرن و اورکات و این حرفا! آقا اگه اورکات رو بستن برین تو های‌فایو‌نتورک یا تو اس.ام.اس. یا کلی جای دیگه که با اینکار باز میشه اگه یاهو مسنجر رو بستن میتونید پورت دایرکت رو دور بزنید و خوب یه عده آدم حسابی هم مسلما پیدا میشن که واستون برنامه‌های گذر از این فیلترها رو بزارن و من اگه جای مسئولین یک آی.اس.پی بودم پورت رو میبستم یکی دیگه باز میزاشتم تا کارتهام فروش بره! آخ من حال میکنم همه مشکلاتمون فقط همین روابط چتی بین دختر و پسرها است. آخ حال میده وقتی همین دخترها و پسرها همیشه وقتی با محدودیت رو به رو شدن راههایی پیدا کردن که پوز هر چی آدم احمق هست رو زدن! آخ اگه بشه هر چی احمق و بی شعور هست تو این مملکت رو دار زد!

- این چه وضعشه؟ من هر وقت میخوام برم تو پرشن‌بلاگ واسه کسی کامنت بزارم قاط میزنه!

- خط‌های پر سرعت دانشگاه تهران ما رو بد عادت کرده‌ها! رفته بودم خونه اصلا اینترنت به درد نمیخورد!

- بسان پرنده که با بهار
  بسان درخت که با جنگل سخن میگوید

  زیرا که من
  ریشه‌های تو را دریافته‌ام
  زیرا که صدای من
  با صدای تو آشناست.

*شاملو

خسته


- آقا این چه وضعیه؟ تقریبا هیچ کدوم از عنوانهای من به مطلبی که مینویسم ربط نداره!

- این قضیه تحدید مهریه خیلی باحال بود. اول اینکه خوب با این وضع دخترها عملا تبدیل میشن به کالایی که تعزیرات حکومتی هم دارن بعدش هم خوب معلومه بخوای ار نیاوران دختر بگیری فرق داره تا پاشی بری یکی از دهاتای اطراف زاهدان! میدونید که تو اسلام چون نختلاف طبقاتی نداریم اینجوریه یعنی فرق داره دختر اونجا با اینجا یعنی اینکه همین که ما میگیم و درست میگیم و شما گه میخورید اصلا بخواید فکر کنید که ممکنه ما اشتباه بگیم. سربازی خانومها هم که دیگه آخرشه! همه جای دنیا دارن میرن به سمت حرفه‌ای شدن ارتش اینجا میخوان زناشونو هم بفرستن واسه کاری که هیچ به درد نمیخوره! البته من فکر میکنم قضیه اینه که تصویبش کنن بعد بفروشنش تا منبع درآمد بشه واسه آقایونی که تو مجلس نشستن و آقای رئیس واسه سختی کار بهشون ماه پیش یک میلیون تومان ناقابل داده! من نمیدونم اون مفت خورها چی کار میکنن که سخته!

- طرف برگشته گفته چون یه دختر محجبه رو تو مدرسه راه ندادن در روابط دیپلماتیک با فرانسه تجدید نظر کنیم! خدایی ملانصرالدین شرف داشت.

- چند وقت پیش این نوار قضیه سعید امامی رو که نشنیده بودم از نت گرفتم و گوش دادم! چقدر بیشرفن اینا! آخه بابا اول که زن و بچه اون چه گناهی دارن که اینجوری میکنید! این الفاظ رکیک، این بی‌شرمی، این کثافت بازی جوری که زن بیچاره مجبور بشه حرفایی بزنه که... غیر از این! اسکول گیر اوردین؟ میخواین پرونده رو منحرف کنین گیر میدین به روابط نامشروع زن سعید امامی با این و اون که بگین اینا موقع سکس از قرآن واسه لذت بردن استفاده میکردن و از این چرت و پرتها؟ و حالا بگذریم از اینها اصلا رابطه نامشروع یعنی چی؟ آقا من راضی، اون راضی، تو دسته بیلی اینجا؟ اصلا به تو چه؟ هر کی رو میخواین خراب کنید گیر میدین به دوس دختر داشتن و دوس پسر داشتن و با این و اون سکس داشتن طرف! مثل اون مهاجرانی بدبخت، مثل اون نویسنده هفتاد ساله و زنش که چه چیزها دربارشون ننوشتین، مثل خیلیهای دیگه که از بزرگان این مرز و بوم بودن و چون از شما خوششون نمیومد این وصله‌ها بهشون چسبید... به شما چه که هر کی تو زندگیش چطوریه؟ خداییش یه جو شرف ندارین از اون بالا تا پایین!

- از این مجلس فقط شش ماه گذشته! سه سال و شش ماه دیگه باید اینا رو تحمل کنیم! آخه بابا حماقت هم حدی داره! ولی تو انتخابات ریاست جمهوری شرکت کنین! که اگه رئیس جمهور هم مثل اینا از آب در آد هیچ شرافتی براتون نمیزارن!

- دیروز خاتمی گفته بود که تلاشهایم برای وبلاگ نویسان نتایج خوبی نداشت! اینو که خوندم با خودم گفتم برو بابا تو هم که هیچ کاری نمیکنی فقط حرف میزنی! اما یادم اومد که روز دانشجو که ملت اونطوری حرف میزدن با خاتمی برگشت گفت همین که الان اینجوری با رئیس جمهورتون صحبت میکنید نشون دهنده روزنه‌ای است که اینجا بوجود اومده... یا چیزی تو این مایه‌ها! خاتمی اگه هیچ کاری نکرد (که البته تو همین جمله هم کلی حرف وجود داره! یعنی اینکه مگه قرار بود چی کار کنه) دست کم به ما نشون داد که آزادی اندیشه میتونه چطوری باشه! فضایی که راحت بشه توش نفس کشید یعنی چی! کی این چیزها رو قبل از خاتمی میفهمید؟

- از خواب بدم می‌آید... دیشب حرف زدی و من خواب بودم... صبح تنها بوی حرفهایت مانده بود روی تمام پنجره‌های اطراف من!

- روز اول که به استاد سپردند مرا
  دیگران را خرد آموخت! مرا مجنون کرد

که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند...


- چند روز پیش استادم درباره مصائب آوردن یک دستگاه های‌تک به ایران میگفت. میگفت که هر چند با هزار امید و آرزو و بدبختی دستگاه را از یک کمپانی ورشکسته به یک چهارم قیمت اصلی خریدیم که تمام پول رو هم یکی دیگر از نهادهای دواتی و نه دانشگاه! داده بود و تا مرز ایران آوردیم گمرک ایران گیر داده بود که نمیشود این دستگاه رد شود! یکی نیست بگوید عوضیها خودتان هم خودتان را تحریم کرده‌اید؟ فرضا که با این دستگاه اصلا بشود بمب ساخت... توی دانشگاه تهران هم میشود بر علیه نظام شما توطئه کرد و دست در دست استکبار جهانی گذاشت؟ بعد هم جالب است که با دادن یک ده دلاری به مامور گمرک دستگاه ایمپلنتر به عنوان آنالایزر گاز چغندر قند وارد ایران میشود!

- تاتر ایران زمین را هم که جریانش را دارید. خدایی اسلام داشت بر باد میرفت چون یه خانم خارجی رقصیده بود -اگر واقعا چنین باشد- نه اینکه بخاطر کثافت کاریهای آخوندها نه به خاطر جریان بلند کردن یه دختر توسط محافظ یک نماینده! نه بخاطر اینکه میلیاردها دلار پول ما را میبرند توی بانکهای سویس! نه به خاطر اینکه سازمان تحقیقات مخابرات یک میلیارد تومان پول توسعه را صرف ساختن پارکینگ با نمای سنگ و نازک کاری و ساختمان بی‌مصرف میکند! نه بخاطر خراب کردن یکی از دیوارهای یک بنای تاریخی توسط بسیج خواهران! نه به خاطر استفاده چند میلیون دلاری بسیج از صندوق مرحوم ذخیره ارزی!... به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود را...

- دو روز پیش با یکی از بچه‌ها سر این بحث شد که آقا این کلمه ساختن واسه زبان فارسی مهم است یا نه! او میگفت چرا ما وقتی میتونیم بگیم تلفن همراه میگیم موبایل؟ منم گفتم چون وقتی من میخوام یه متن علمی رو به زبان شیرین پارسی بخونم نمیتونم! آقا علم رو تولید که نمیکنید میپرید وسط توضیح بقیه با ترجمه‌های خنده‌دار ادعا هم میکنید؟ نوع خاصی از کریستالها هست که Packed نامیده میشن اینو برداشتن ترجمه کردن پکیده... که حالا این کلمه در یکی از دهاتهای اصفهان استفاده میشه! خوب هر آدم عاقلی میفهمه که شما اصلا معنی این رو نمیدونستین ورداشتین تحت اللفظی ترجمه کردین بعد گشتین تا یه جوری گندتون رو توجیه کنین! آخ ما ایرانیها تو این کار واردیم... یا کلمه کاتوره‌ای یادتونه؟ به حرکت گازها تو علوم راهنمایی میگفتیم؟ شنیدم که جایی در شمال ایران به آدم مزخرف میگن آدم کاتوره! این دیگه آخر ترجمه بود.

- رسمش نبود شاعر که شدی
  چشمهایم را گم کنی
  و دو هلال گیسوانم را
  به ماه ببخشی
  تا هر چه بادا باد
  تا بادهای دور... بادبادکهای نخی
  رسمش نبود شاعر که شدی...